او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت بیست و یکم :
هزاران فکر در سرم میچرخیدند. آن چروکهای ریز و محو دفتر که دلدل میکرد دل بیقرارم تا آن چیزی نباشد که فکر میکردم. نفس عمیقی کشیدم و ورق زدم و به تاریخ بعدی رفتم. تاریخی به فاصلهی یک ماه و اندی. شاید هم نزدیک به دو ماه فاصله داشتند. انگشت اشاره و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلما
00چرا باید ب اینجا برسن 😢گناه داره یاشار